حدیث مکرر گرانی
باز برای چندمین بار بحث افزایش قیمت سوخت و خصوصا بنزین بالا گرفته است و خبرنگاران محترم دهها خبرگزاری و صدها نشریه در رقابتند که چیزی در این رابطه بنویسند بسته به موضع ی و دیدگاه اقتصادی این رسانهها یکی از قاچاق سوخت و بنزین میپرسد دیگری از سهمیهبندی آن ، یکی از آثار سوء عدم افزایش قیمت و دیگری از آثار سوء و آثار تورمی افزایش قیمت، یکی ذهنش به سیستم حمل و نقل عمومی میرود و ضرورت اصلاح آن و دیگری نگران آثار رکودی افزایش قیمت نفت است و یکی دیگر نگران بیعدالتی در توزیع درآمد و ثروت که ظاهرا در توزیع یارانههای سوخت خلاصه شده است. بعضی هم اخیرا نگران میزان کالری و پروتئین دریافتی مورد نیاز شهروندان شدهاند و ظاهرا کشف کردهاند که چاره رفع کمبود آن نیز افزایش قیمت سوخت است.
اما باید به اینها گفت که جانم، مساله روشن است دولت باز بیپول شده است و دولت پر خرج ما هم هروقت بیپول میشود همین را بلد است که قیمت کالاهای در اختیار خود را بالا ببرد و پولی بدست بیاورد و امروز را فردا کند. دیروز با افزایش نرخ ارز بخشی از مشکلات پولیش را حل کرد و امروز که ارز کشش بیشتری نداشت با چوب حراج زدن به بخشی از اموالش به نام خصوصیسازی، و فردا با گران کردن سوخت. اما هیچ وقت هرکدام از اینها با صداقت و صراحت و راستی همراه نیست که بابا والا پول ندارم و باید یکچیزی بفروشم و کالایم را گران کنم! نوبت ارز که میشود توجیهات تفاوت تورم داخلی و خارجی و نرخ بهینه ارز و حمایت از صادرات و امثال آن مطرح میشود تا زمینهسازی شود. نوبت فروش اموال که میرسد بهانه کوچکسازی و چابکسازی دولت و خصوصیسازی و ارتقاء کارائی مطرح میشود و توئی که این تئاترها را بارها دیدهای نمیتوانی باورکنی که این توجیحات و بهانهها حقیقت دارد چراکه اقدام در مورد آنها و یا مابه ازای آن را در هیچ برنامه و تصمیم دیگری غیر از همین گران کردن و فروختن نمیبینی و نمییابی. پدرجان رونق صادرات مستم یک برنامه جامع توسعه صنعتی و حمایت از تولید و غیرو و غیرو است که حالا نرخ ارز هم ممکن است یک عنصر آن باشد یا پدرجان ارتقاء کارائی دولت مستم یک برنامه جامع تجدید ساختار دولت و تقویت حکمرانی تقویت نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری و رگولاتوری و مقرراتزدائی و تقویت حاکمیت بنگاهی و اصلاح ساختار مدیریت و اصلاح نظام انتخاب مدیران و بسیاری چیزهای دیگر است که در آن بسته اصلاحی ممکن است خصوصیسازی به مفهوم انتقال مالکیت هم یکی از عناصر آن باشد.
در مورد بنزین و سوخت هم داستان همین است وقتی نوبت افزایش قیمت سوخت میشود مساله قاچاق و بهرهوری انرژی و اصلاح سیستم حمل و نقل عمومی و ناروا بودن یارانههای پیدا و پنهان و غیره و غیره مطرح میشود که همه اینها را هم تنها و تنها با افزایش قیمت میتوان حل کرد و بعد از این که خر دولت از پل افزایش قیمت گذشت دوباره تا مدتها چیزی از اینها نمیشنوی و در مورد دهها مصوبه مدیریت انرژی هم هیچ اقدامی نمیشود و تو که سی و چند سال است بارها این تئاتر را دیدهای و سیسال است در مورد اینها گفتهای و شنیدهای دیگر نه حوصله و نه انگیزهای و نه حرف تازهای نداری اما به هرحال این همه رسانهها باید صفحات خود را پر کنند و شانس دولت هم این است که خدا را شکر بسیاری از رسانهها هم مثل همه جای دیگر گرفتار بیثباتی و بیبرنامگی و روزمرگی هستند و کار تخصصی نمیکنند و البته شاید به دلایل مختلف حق هم داشته باشند. خبرنگاران میآیند و میروند همیشه خبرنگارن و گزارشگران تازهای هستند که اولین بار است این تئاتر تکراری را میبینند و آن را جدی میگیرند و باور میکنند و شتاب رقابت رسانهای و بحرانهای پی در پی یک اقتصاد بیثبات مجالی هم نمیدهد که به سوابق مراجعه کنند و کارشناسی کنند و کار تخحصصی بنمایند و اگر حال و حوصله تکرار مکررات سیساله را نداشته باشی و پاسخشان را ندهی میرنجند و دلخور میشوند.
ایکاش یکجایمان درست بود و به قول مرحوم نیمایوشیج یک میخی پیدا میکردی که قبای کهنه خود را به آن آویزان میکردی. ایکاش رسانههایمان درست و تخصصی کار میکردند که وقتی دولت مردی برای توجیه فروختن و گران فروختنش بهانه مکرر میکرد یقه او را میگرفتند که اگر مثلا طالب فلان چیز هستی پس چرا در مورد دهها مصوبه و مساله دیگر که به آن چیز مربوط است هیچ اقدامی نکردی؟
طرفه آن که این دور باطل گرانی و پولسازی کاذب هیچ مشکل اساسی را هم حل نکرده است و هربار تنها یک نشئگی تازه را برای این بیمار فراهم آورده که یک خماری سنگینتر را در پی داشته است.
تا این کشتی بیلنگر که میان این خماری و نشئگی دائم در حال کج شدن و مژ شدن است کجا به گل بنشیند؟!
مطالب مرتبط:
درباره این سایت